متن ترانه

آها ، دلم میخواد (یک یک دو دو)
«دلم میخواد» و این دفعه از این دوربین نگاه کنم ! (هشت)
اینه که (هشت ، اینه که)

دلم میخواد کسی لمست نکنه غیرِ خودم
دلم میخواد یه دلِ سیر ، تو بغلت گریه کنم
دلم میخواد که بِرِسی ، من یکم آروم بشم
دلم میخواد که بشینیم یکم کنارِ هم با نورِ شمع

جز تو هر کی اومد ، این تَن و فقط تیره کرد
اینه که صورت ، جوونه ولی دل ، کصخارِ پیرمرد (اَه)
هر کی اومد ، خیرِ سرش تازه گذاشت انتهای خوبشو
ولی خب هر چی که شد ، این دله خامشون نشد (نه)

آره
دل که خامشون نشد ، ور رفتن اما
ما دائما در حالِ سَر رفتن ، تنها
ساخت یه سازه ی قشنگ ، سخت ازم غم ها
حتی همه خط خطی ها که در رفتن اَ ما

دل که خامشون نشد ، ور رفتن اما (ور رفتن)
ما دائما در حالِ سَر رفتن ، تنها (سَر رفتن)
ساخت یه سازه ی قشنگ ، سخت ازم غم ها
حتی همه خط خطی ها که در رفتن اَ ما (در رفتن اَ ما)

دلم میخواد یه قصری که ، نفرت و حسادت توش نباشه ؛ اونم تو سرزمینی که پُره از عشق و معرفت ! (عشق و معرفت)
دلم میخواد استرس جای خودش و با آرامش عوض کنه !
دلم میخواد شادی ، خوشحالی و خنده بیان و غم و اندوه و گریه بِرَن !
دلم میخواد روراستی و حقیقت ، جای دروغ و دورویی رو بگیرن !
فقر و تنهایی ، جاشون و بِدَن به ثروت و خانواده !

دلم میخواد شب شد ببینم ، پاهامون قفله همِ
وصلِ هَمیم و چسبیدیم به هم ، دو تا قفلِ کَنه
دلم میخواد خندیدنات و که می‌دونی صبحِ منه
چِشام میخواد از همه دزدیده شه ، فقط به تو زُل بزنه

دلم میخواد خواب بشم ، خب آره رو سینَت
دلم میخواد حس کنم این لبا دوباره بوسیدَت
دلم میخواد نبینم هر چی حَماله ، دوشیدَت
دلم میخواد نو شه دوباره این افکارِ پوسیدَت

دل که خامشون نشد ، ور رفتن اما
ما دائما در حالِ سَر رفتن ، تنها
ساخته یه سازه ی قشنگ ، سخت ازم غم ها
حتی همه خط خطی ها که در رفتن از ما

دل که خامشون نشد ، ور رفتن اما
ما دائما در حالِ سَر رفتن ، تنها
ساخت یه سازه ی قشنگ ، سخت ازم غم ها
حتی همه خط خطی ها که در رفتن اَ ما (همه خط خطی ها که در رفتن اَ ما)

دلم میخواد چراغِ کینه خاموش شه و لامپِ بخشش روشن ! (لامپِ بخشِش روشن)
دکمه ی سیکتیر جنگ زده شه و زیپِ جشن و بِکِشیم پایین (همه خط خطی ها که در رفتن اَ ما) که بریزه دور و وَرمون فقط دوست و رقص و پایکوبی به جا چُمباتمه و دشمن !
دلم میخواد عشقِ بدون قید و شرط ، انسانیت [ زن ، زندگی ، آزادی ]
دلم میخواد خلق کردن ، وصل کردن [ مرد ، میهن ، آبادی ]

دلم میخواد شبا ببینم ، شمع ها همه روشنه
همه به هم لبخند فقط ؛ کسی به کسی فحش نده
دلم میخواد ببینم که کاشتن به جا کُشتنه (وِگَن لایف)
یین یانگ !
دلم میخواد ببینیم یه روزِ خوش همه
وقتِ شروعِ هر کار ببینم هموطن پشتمه
تو خیابون هیچ بچه ای جلوت و نگیره ، بهت نگه : گشنمه (گشنمه) ...

دل که خامشون نشد ، ور رفتن اما
(تو خیابون هیچ بچه ای جلوت و نگیره ، بهت نگه : گشنمه)
ما دائما در حالِ سَر رفتن ، تنها
ساخت یه سازه ی قشنگ ، سخت ازم غم ها
حتی همه خط خطی ها که در رفتن اَ ما

دل که خامشون نشد ، ور رفتن اما
دلم میخواد
ما دائما در حالِ سَر رفتن ، تنها
دلم میخواد مردم ، قدرِ اونایی که زحمت و درد کشیدن ، صبر داشتن و تمرین یا تابو شکنی کردن که موجبِ پیشرفت و افتخار و آگاهی بشن رو بدونن و به جای حسادت و بی ادبی ، بهشون احترام بذارن و افتخار کنن !
دلم میخواد مُرده پرستی رو بذارن کنار و زنده ها رو دریابن تا طبیعت باهامون آشتی کنه ! (آشتی کنه)
خلاص !

دل که خامشون نشد ، ور رفتن اما ... :)
ما دائما در حالِ سَر رفتن ، تنها ... :)